استارت آپ (به انگلیسی: Startup یا Start-up) را به فارسی به شرکت نوپا ترجمه کردهاند.
اگر چه در تعریف استارت آپ بر این مسئله تاکیدی وجود ندارد که حتماً فعالیت آن در حوزه تکنولوژی یا فن آوری اطلاعات باشد، اما به دلیل اینکه بسیاری از استارت آپ ها در سالهای اخیر حول این زمینهها شکل گرفتهاند، گاهی در تعریف استارت آپ به این مسئله هم اشاره میشود که استارت آپ باید در حوزه فن آوریهای نوین فعال باشد.
در این زمینه که آیا باید هر فعالیت نوپایی را استارتاپ در نظر گرفت یا نه، اختلافنظر وجود دارد. در بیشتر کتابهای آکادمیک کارآفرینی، حتی کتابهایی که مدرنتر هستند و رویکرد نوگرا دارند، معنای گستردهای برای استارت آپ در نظر گرفته میشود و هر کسب و کار نوپایی استارتاپ نامیده میشود (مثلاً کتاب کارآفرینی بارینگر).
اما کسانی که فرهنگ شرکتهای سیلیکون ولی را میشناسند و مدیران و مشاوران و نظریهپردازان شرکتهای حوزه فناوری را دنبال میکنند، در کتابها، مقالات و مصاحبههای خود، معنای محدودتری برای استارتاپ در نظر میگیرند و بین استارتاپ (یا کسب و کار نوپا) با کسب و کارهای کوچک (Small Business) تفاوت قائلند.
ما هم در بیشتر درسهای متمم، استارتاپ و کسب و کار کوچک را از یکدیگر تفکیک میکنیم و اگر جایی چنین نگاهی وجود نداشته باشد، صریحاً به آن اشاره خواهیم کرد.
در اینجا چند تعریف استارت آپ را با هم مرور میکنیم:
تعریف استارت آپ به عنوان یک واژه انگلیسی در دیکشنری وبستر
دیکشنری وبستر کلمه استارتاپ را به این صورت تعریف کرده است که: «استارت آپ یک کسب و کار جدید (A new business) است.» (منبع)
بر اساس این تعریف، دامنه مشاغل استارتاپی بسیار گسترده خواهد بود. یعنی اگر شما یک مغازه یا فروشگاه کوچک یا مثلاً یک آنلاین شاپ کوچک اینستاگرامی هم راه اندازی کنید، استارتاپ تأسیس کردهاید. وبستر تأکید میکند که کلمه استارتاپ از سال ۱۸۴۵ در متون انگلیسی وجود داشته است.
تعریف استارت آپ توسط مرکز کسب و کارهای کوچک آمریکا (USSBA)
مرکز کسب و کارهای کوچک آمریکا یا USSBA استارتاپها را کسب و کارهایی در نظر میگیرد که دو ویژگی دارند. نخست اینکه معمولاً حول محور تکنولوژی شکل گرفتهاند و دیگر اینکه پتانسیل رشد بالایی دارند. (منبع)
این مرکز تأکید میکند که پتانسیل رشد بالا باعث میشود که استارتاپها دغدغهی تأمین مالی هم داشته باشند و بیشتر از کسب و کارهای کوچک غیراستارتاپی به دنبال جذب پول باشند. چون بنیانگذاران آنها معمولاً بر این باورند که با جذب سرمایه میتوانند به سرعت سهم بیشتری از بازار بالقوهی خود را به دست بیاورند و در اختیار بگیرند.
تعریف استارت آپ توسط استیو بلنک
استیو بلنک که او را از پیشگامان نظریهپردازی در حوزهی استارتاپ میدانند، استارتاپ را چنین تعریف میکند: «سازمانی که شکل گرفته تا مدل کسب و کار خود جستجو کند. مدل کسب و کاری که قابل تکرار و مقیاس پذیر است.» (منبع)
در تعریف استیو بلنک سه نکتهی کلیدی دربارهی ویژگی های استارتاپ وجود دارد:
نخست اینکه مجموعههای استارتاپی هنوز در وضعیت ابهام هستند و مدل کسب و کار خود را کشف نکردهاند. یعنی هنوز دقیقاً نمیدانند محصولشان چیست و مشتریانشان چه کسانی هستند و چگونه قرار است با ارائهی محصول به مشتریان خود، ارزش ایجاد کنند.
دومین ویژگی استارتاپ این است که شرکتهای استارتاپی به دنبال یک مدل تکرارپذیر (Repeatable Business Model) میگردند. یعنی مدلی که بتوانند به سادگی آن را از یک محصول به محصول دیگر توسعه دهند (به دیجیکالا فکر کنید که توانست ایده استارتاپی خود را از فروش لوازم دیجیتالی را به لوازم خانه و بعداً انواع محصولات توسعه دهد و همان بازی را در بازارهای دیگر تکرار کند).
سومین ویژگی استارتاپها این است که مدل کسب و کار آنها مقیاس پذیر است (Scalable Business Model). یعنی همان کاری را که امروز مثلاً برای ۵۰ مشتری انجام میدهند، به صورت بالقوه بتوانند برای ۵۰۰۰ یا ۵۰۰۰۰۰ مشتری هم انجام دهند.
تعریف استارت آپ توسط اریک ریس
اریک ریس در کتاب Lean Startup که با عنوان «نوپای ناب» به فارسی ترجمه شده است، استارتاپ را چنین تعریف میکند: «استارت آپ یک نهاد انسانی است که برای ارائه یک محصول یا خدمت جدید در شرایطی که ابهام بالایی وجود دارد به وجود آمده است.»
او تأکید میکند که استارتاپ یک «نهاد / Institution» است و نه یک محصول. به بیان دیگر، استارتاپ نگاهی فراتر از محصول داشته و مدام در پی رشد و کشف قلمروهای تازه باشد.
ابهام کلمهی کلیدی در تعریف اریک ریس است و او تأکید میکند که برای غلبه بر این ابهام، مدیران استارتاپی باید به سراغ «یادگیری بر پایهی اعتبارسنجی» بروند. یعنی هیچ فرضی را به شکل مطلق، درست در نظر نگیرند و در هر مرحله با آزمودن فرضهایشان زمینهی برداشتن گام بعدی را فراهم کنند.
در نگاه اریک ریس (و همینطور استیو بلنک) این آزمودن فرضیهها بسیار مهم هستند. حتی اگر باعث شوند استارتاپ برنامهی فعلی خود را متوقف کند و مسیر تازهای در پیش گیرد. به همین علت، اصطلاح Fail Fast در اکوسیستم استارتاپی (یا اگر دقیقتر بگوییم: جامعه استارتاپی) رواج یافته و طرفداران فراوانی دارد.