ویلیام برنباخ، یکی از ابرقدرتهای عرصه تبلیغات در آمریکا بود که بین سالهای 1960 تا 1970 تبدیل به یکی از مشاهیر این عرصه شد. او درباره تبلیغات همواره معتقد بود: «تبلیغات براساس نوعی ترغیب و تشویق کردن است و تشویق نمیتواند علم باشد بلکه یک هنر است».
شاید این نظریه هنوز هم درست باشد، اما امروزه هر چه بیشتر پیش میرویم، این نظریه که تبلیغات بیش از آنکه هنر باشد، یک علم است، بیشتر قوت میگیرد. امروزه وقتی میخواهیم به آینده تبلیغات بنگریم ناخودآگاه نگاهمان به سوی کسانی میرود که با تحولات برجسته و چشمگیر در این هنر صنعت، برای خود موفقیتهای بزرگی را نیز رقم زدهاند. بهعنوان بزرگترین تحولی که در این عرصه نسبت به گذشته اتفاق افتاده میتوان به انفجار اطلاعات در دنیای معاصر اشاره کرد که طراحان تبلیغاتی را قادر میسازد به راحتی با مشتریان در ارتباط باشند و خود را در این زمینه به روز نگاه دارند.
اما در اینجا سوالی که پیش میآید این است که «مدیران چطور در این شرایط خود را قادر میسازند با معیارهای اکثریت مشتریان همسو شوند؟»
وس نیکولاس، در کتاب «تجزیه و تحلیل تبلیغات» نشان میدهد که شرکتها چطور میتوانند با استفاده از استراتژیهای هنرمندانه که با استفاده از مدلسازیهای ریاضی به دست آوردهاند، به یک فروش بیشتر و قابل توجهتری دست پیدا کنند. او میگوید: کمپانیها امروزه درک پیچیدهای از این نکته دارند که پیامهایشان چگونه ذهن و روح مشتریانشان را لمس میکند و در صورت لزوم تا چه حد امکان تغییر در استراتژیهای آنان را برای رسیدن به هدف دارد.