شاید جالب باشد اگر بدانید تولدِ فیثاغورث توسط پیشگوی معبد دلفی پیش بینی شده بود !
و از همه جالب تر، شایعه شده بود پدرش آپولو (خدای روشنایی، هنر و موسیقی) است؛ او در جوانی در معابد مختلف فلسفه و عرفان یادگرفت و دور دنیا را سفر کرد و وقتی برگشت؛ در یک غـار مدرسه ریاضی تاسیس کرد.
البته مدرسه فیثاغورث چیزی کمتر از یک فرقه دینی بر مبنای ستایش اعداد نبود !
فیثاغورثی ها ثابت کردند هرچیزی از اعداد تشکیل شده و معروف ترینِ آنها نــُت های موسیقی بود.
بعد از فیثاوغورث دانشمندان ریاضی دیگری نیز سخن او را تایید کردند و ریاضی را علم مادر تمام علوم خواندند.
چه در زیست شناسی، زمین شناسی و حتی ورزش اصول ریاضی برقرار است و از همه مهم تر، یادگیری اصول ریاضی میتواند درک درستی از محیط پیرامون به ما بدهد.
» چطور از ریاضی در زندگی روزمرهمان استفاده کنیم؟
این زحمت را کسی جز «هانا فرا» ریاضیدان مرکز پژوهشیِ UCL در انگلستان، نکشید.
هانا فری؛ ریاضیدان بریتانیاییهانا یک اصلِ ریاضی پیدا کرد که به ما کمک کند در این دنیا بتوانیم بهترین ها را در زندگی بدست آوریم؛ ایده او در ابتدا کمی گیج کننده بود و کسی به درستی آنرا درک نکرد؛
بنابراین او ابتدا آنرا به زبان ساده در یک سخنرانی TED برای مردم شرح داد که با استقبال زیادی روبرو شد و سپس در کتاب معروفش یعنی “ریاضیِ عشــق” آنرا برای همگان به رشته تحریر درآورد.
او در کتابش مشکلاتِ ازدواج را کاملا به صورت ریاضی شرح و حل میکند و توضیح میدهد که چطور دو نفر بر اساس اصول ریاضی در یک رابطه قرار میگرند و چرا اصلا در آن رابطه قرار میگیرند.
ما در این مقاله میخواهیم خلاصه کاربردی از کتابِ پرفروش ریاضیِ عـــشق را برای شما شرح دهیم و توضیح دهیم چطور از تنها یک اصلِ مهم ریاضی بتوانید در زندگی استفاده کنید تا بهترین ها را در زندگی بدست آورید.
این اصل ریاضی به شما قدرتِ فوق العادهای خواهد داد؛
زیرا شما یاد میگیرد چطور این دنیا کار میکند و چطور میتوانید از آن به نفع خودتان استفاده کنید…
کتاب “ریاضیات عشق”» چند مثال…
فرض کنید سه فروشنده وجود دارند که به ترتیب قیمتِ مناسب، مناسب تر، مناسب ترین دارند، و سه مشتری به ترتیب پولدار، پولدارتر و پولدارترین هم هستند که به محصول فروشنده ها نیاز دارند.
هر سه فروشنده ها دوست دارند به پولدارترین مشتری کالا بفروشند؛
بنابراین، فروشنده اول به پولدارترین مشتری پیشنهاد خرید میدهد، پولدارترین مشتری اگر پیشنهاد خرید را نپذیرد، فروشنده به سراغ مشتری پولدارتر می رود (1 درجه پایین تر)
این یعنی فروشنده اول، دیگر هیچ راهی برای بدست آوردن پولدارترین مشتری ندارد، زیرا او پیشنهادش را قبلا به پولدارترین مشتری داده و آن رد شده است. (اوضاع در بهینهترین شرایط ممکن است)
اما وضع برای مشتریها اینطور نیست !
مشتری پولدارتر اگر جواب مثبت به پیشنهاد فروشنده اول بدهد، ممکن است پیشنهاد بهتری را از طرف دو فروشنده دیگر از دست داده باشد…
خب این یعنی چه؟به زبان ساده : فروشنده اول که پیشنهاد فروش را داده است؛ بهترین گزینه ممکنش دو وضعیت بیشتر ندارد (آنرا قبول کند / آنرا رد کند)، هر دو وضعیت به ضرر فروشنده نیست! زیرا پس از تعیین وضعیت مشتری پولدارترین به سراغ مشتری پولدارتر می رود.
امــا، پولدارترین مشتری هرگز از وجود فروشنده با مناسبترین قیمت آگاه نمیشود !
بنابراین مجبور است از بد و بدتر، وضعیت بـــد را انتخاب کند.
اگر بخواهیم وضعیت را ساده تر کنیم، هر سه فروشنده و مشتری میتوانند در سه وضعیت قرار بگیرند :
همه فروشنده ها مشتری شان را پیدا کنند (مشتری پولدارترین – فروشنده پولدارترین و …)
همه در وضعیتی قرار داشته باشند که بتوانند باز هم اوضاع را بهتر از اینی که هست دربیاورند (برای مثال مشتری ها فروشنده های دیگر را انتخاب کنند)
همه مشتری ها در بدترین وضعیت ممکن قرار داشته باشند (پولدارترین مشتری – فروشنده با قیمت مناسب)
اگر کمی دقیق تر شویم، الــگوی ساده این در این رابطه ریاضی پیدا خواهیم کرد؛
هرکس زودتــر پیشنهـادش را داده باشد،
در بهتریـن وضعـیت ممکن بـه سر خواهد بــرد
البته این موضوع، چیز جدیدی نیست… قبلا هم شما در مقاله ««درخواست کردن» جادوی قدرتمندی که انسان امروزی آنرا فراموش کرده» راجعبهآن با زبان خودمانی تر هم خواندید.
فروشنده اول که سریع تر پیشنهادش را به پولدارترین مشتری داد، هرگز وضعیتی بهتر از الانش نخواهد داشت (زیرا اگر پولدارترین مشتری قبول نکند، سراغ مشتری پولدارتر میرود و اگر او هم قبول نکند به سراغ مشتری پولدار خواهد رفت)
یعنی اینکه از بهترین وضعیت شروع کرده تا به بدترین شرایط رسیده و این یعنی همیشه در بهترین وضعیت ممکن از بدترین وضعیت ها قرار خواهد گرفت…
این شرایط کمی ساده تر خواهد شد اگر دوران مدرسه تان را به یاد آورید؛
زمانی که بهترین هم کلاسی هایتان را شناختید، اگر سریع تر از دیگر همکلاسی هایتان با آنها دوست شوید، شما شانس بیشتری در قرار گرفتن در بهترین شرایط دوستی خواهید داشت. زیرا اگر دوستی شما را قبول نکند، شما با نفر دوم کلاس دوست خواهید شد.
اما او، دیگر این شانس را ندارد… زیرا هرگز از نفرات دیگر کلاس خبر ندارد و باید از گزینه های پیش رویش انتخاب کند.
به زبان خیلی ساده :« اگر انتخاب نکنید، انتخاب می شوید. »
اگر شما شرایط زندگی تان را خودتان انتخاب نکنید و همیشه اولین پیشنهاد را برای داشتنش ندهید، شاید برای همیشه فرصتِ داشتنِ آن پیشنهاد شگفت انگیز را از دست بدهید !
یک مثال علمی و آمارگیری شده در همین زمینه استخدامِ مدیران است.
مدیرانی که شرایطِ استخدامشان را دقیق می نویسند و بر روی وبسایت قرار میدهند تا متقاضی ها به آنها پیشنهاد همکاری بدهند، شاید در بهترین حالت، بهترین متقاضی از متقاضیان موجود را انتخاب کنند.
اما مدیرانی که خودشان بیرون میروند و پیشنهاد همکاری به بهترین کارمندی که می شناسند میدهند، دقیقا بهترین کارمندها را در شرکت شان استخدام میکنند.
همین موضوع برای کارمندان شرکت های برتر هم صادق است؛
افرادی که خودشان شرکتی که میخواهند در آن کار کنند را انتخاب میکنند و پیشنهاد کار میدهند، شانس استخدام در آن شرکت ها را بیشتر از افرادی که منتظر هستند که بهترین شرکت ها آنها را پیدا کنند و پیشنهاد همکاری بدهند، دارند.
» بنابر این قانون از امروز چه کارهایی باید انجام دهیم؟
به صورت خلاصه یادگرفتید که این شما هستید که همیشه باید اولین پیشنهاد دهنده به بهترین وضعیتی که میخواهید، بدهید.
برای این کار ، 3 مرحله زیر را باید در هر شرایطی انجام دهید :
آیا این بهترین وضعیت است؟
شرایط زندگی تان را مورد پرسش قرار دهید. درآمد، روابط، کار، دوستان و … آیا اینها بهترین هستند؟ همان چیزهایی هستند که میخواهید و دوست دارید؟ اگر پاسخ تان مثبت نبود، به مرحله بعد بروید.
بهترین وضعیت موجود کدام است؟
در این مرحله بهترین وضعیت موجود را پیدا کنید.
چقدر دوست دارید درآمد داشته باشید؟ چه کاری دوست دارید داشته باشید؟ به چه افرادی دوست دارید دوست شوید؟ چه اتومبیلی دوست دارید سوار شوید؟ و … آنها را کامل لیست کنید.
برای مثال شرکت هایی که دوست دارید در آنها استخدام شوید (که ما توصیه میکنیم کارآفرینی کنید !) را به ترتیب اولویت استخدام لیست کنید.
اولین پیشنهادم را چطور و چه زمانی بدهم؟
برای داشتنِ آنچه میخواهید باید پیشنهادِ ویژه ای هم داشته باشید.
اگر کار مورد علاقه تان از کودکی خلبانی بود، بهترین پیشنهادی که میتوانید داشته باشید، ثبت نام در کلاس های آموزش خلبانی است. اگر در یک شرکتی دوست دارید کار کنید، بهترین و اولین پیشنهاد شما میتواند استخدام حتی بدون حقوق در ماه اول در آن شرکت باشد.
اگر پیشنهادتان پذیرفته شد، این مرحله تمام است؛ در غیر این صورت به مرحله 4 بروید
اولین پیشنهاد به دومین انتخابحال باید به سراغ گزینه دوم از لیست مرحله 2 بروید؛ بهترین شرکت بعدی برای استخدام کدام است؟ چه پیشنهاد ویژه ای دارید؟ به آن شرکت بروید و با مدیر آن شرکت صحبت کنید. مطمئن باشید مدیر آن شرکت جسارت شما را تحسین خواهد کرد و با احتمال کمی شما را رد میکند.
این اصل ریاضی بر پایه اصول نظریه بازیها مبحثی از ریاضی که حتی کشورهای بزرگ دنیا هم از آن در روابط بینالمللی و انتخاب پیشنهادها استفاده میکنند؛ توصیه میکنیم حتما مقاله «نظریه بازی ها به زبان ساده» راجعبه همین موضوع را بخوانید.
پس از این به بعد یادتان باشد؛هر آنچه را که در زندگی میخواهید، بروید بیرون
و اولین پیشنهاد را از بین تمام افرادی که دوست دارند آنرا داشته باشند، بدهید…
حتی اگر پیشنهاد شما رد شود، شما هم چنان در بهترین وضعیت قرار خواهید داشت.
در همین زمینه، نوشتههای زیر را حتما بخوانید :
فرمول دنیل گلداسمیت را روزی 2 دقیقه اجرا کنید تا پیشرفت را ببینید
فرمول موفقیت بسیار ساده تر از چیزیست که شنیده اید
فرمول قدرتمند ثروتمند شدن که پس از یک قرن هنوز درست کار میکند
قانون 90-90-1 به شما کمک میکند اهداف بزرگتان را بدست آورید (فرمول مورد استفاده Robin Sharma)
این یک اصل ریاضی را یادبگیرید و بهترین زندگی را برای خود خلق کنید